انسان شریف

پینوکیو . آدم باش . آدمک نمی‌خواهم.

انسان شریف

پینوکیو . آدم باش . آدمک نمی‌خواهم.

درد

دوست داشتن

یا کسی را برای دوست داشتن،

نداشتن

هر دو درد است

درد من هر دو

           

گوسفند

گوسفندانی بودیم

خرمان کردند

گرگ شدیم

           

بازیچه

کودکی‌ام رفت

بازیچه‌هایم را فراموش کردم

و بازی شروع شد

بازیچه من بودم

 

الف

از ابتدا اولین اسم

آدم بود

از آغاز بر سر الف کلاه گذاشتند

           

اشکال

در شعرم

گفته بودم که دوستت دارم

وعده دادم

ترا می‌بوسم

خط کشیدند بر آن

بوسه‌ام را از لبت برداشتند

آری دستور چنین بود

شعر من اشکال دستوری داشت

           

حکایت ما

غیر از خدا هیچ‌کس نمی‌توانست

آخر این داستان

من و تو را

کنار هم بنشاند

در حکایت ما

همیشه

یکی بود، یکی نبود

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:21 ب.ظ http://hipati.blogfa.com/

گاهی فکرها حرف میسازند گاهی حرفها فکر ....خوب شد نوشتی ....

مترسک یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ب.ظ http://darbebehesht8.blogfa.com/

درود
دوست من

لخته ای خون به زمین ریخته
ولی انگار اینجا پشه ای مرده

دل من از همه سیر گشته
ولی گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده

دوست من
من شعر گفتن بلد نیستم
دیپلم را به زور گرفتم
ولی خوشحال می شوم از روی مهر و وفا به مزرعه خشک مترسک سری بزنید
گرچه مزرعه خشک است ولی دل مترسکش هنوز شرو شوری دارد

مونا دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ

و مسلما ما سلام هایی به هم بدهکاریم
که ادامه ی هر کدامشان
می توانسته دیوانی شود
یا رمانی
و بعید است
که شبی چرخ و فلک های این شهر بازی را
به افتخار علاقه ی ما به سرگیجه
به ما اختصاص دهند
و بعید است
سلام هایی که از خیرشان گذشتیم
از ما بگذرند!
لا اقل رد که می شوی
بی هوا بگو: دوستت داشتم
و تا برگشتم
لای به لای جمعیت گم شده باش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد