شب هولناک تابستان بود
انگار کسی در من میمرد
و ما در سویهی دیگر نفرت
عاشق هم میشدیم
شب هولناک تابستان بود
زمین خون میبارید
و آسمان
جنازههای در هم تنیده را
وارسی میکرد
باران مرداد،
دانههای سرخ انار بود
که در مسلخ دستی بزرگ
آب لنبو میشد
شب هولناک تابستان بود
انگار کسی در من میمرد
و ما در سویهی دیگر نفرت
عاشق هم میشدیم
شب هولناک تابستان بود
زمین خون میبارید
و آسمان
جنازههای در هم تنیده را
وارسی میکرد
باران مرداد،
دانههای سرخ انار بود
که در مسلخ دستی بزرگ
آب لنبو میشد